چاه نامه - سید تقی سیدی

این غزل ها همگی گوشه ای از درد من است / آنقدر شعر برای نسرودن دارم ...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

تبانی ...

دل پیش کسی باشد و وصلش نتوانی

لعنت به من و زندگی و عشق و جوانی


تا پیش تو آورد مرا بعد تو را برد 

قلبم شده بازیچه ی دنیای روانی


باید چه کنم با غم و تنهایی و دوری

وقتی همه دادند به هم دست تبانی 


در چشم همه روی لبم خنده نشاندم

در حال فرو خوردن بغضی سرطانی


آیا شده از شدت دلتنگی و غصه 

هی بغض کنی ،گریه کنی ، شعر بخوانی ؟


دلتنگ تو ام ای که به وصلت نرسیدم

ای کاش خودت را سر قبرم  برسانی




۳۰ نظر موافقین ۱۵ مخالفین ۰
سید تقی سیدی

29

برای اربعین نذر داشتیم ، که رفتنی نشدیم ...

ما از حسین قول شفاعت گرفته ایم
با یا حسین از همه سبقت گرفته ایم

روز الست هر که به چیزی رسید و ما 
عشق حسین را به امانت گرفته ایم

سر میدهیم و دست به ظالم نمیدهیم
ما از حسین درس شهادت گرفته ایم 

ما نوکر حسین، وَ ارباب عالمیم
چون از حسین منصب و شوکت گرفته ایم

مانند کودکی که به میدان جنگ رفت
از بودن عموست که جرات گرفته ایم

یک چله را به بزم عزا گریه کرده ایم
در اربعین قول زیارت گرفته ایم

۲۰ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
سید تقی سیدی

حاجت های کوچک


حتی نمک سفره خود را ز خداوند بخواهید
در بند خداوند درآیید و از او پند بخواهید 
هر قدر بخواهید همانقدر عزیزید برایش 
ان چیز که خوبان خداوند بخواهند بخواهید



قال الباقر ع:
لاتحقروا صغیرا من حوائجکم ، فان احب المومنین الی اسئلهم
حاجت های کوچک را حقیر نشمارید ، زیرا محبوب ترین شما در نزد خدا کسی است که درخواست او از خدا بیشتر باشد

۷ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
سید تقی سیدی